بررسی آموزش هنر در مقاطع پایه و بد آموزی های آن
موضوع مورد تحقیق این مقاله، در ارتباط با آموزش هنر در مدارس و مقاطع پایه می باشد. از آنجا که هنر در روند تکاملی رشد اجتماعی از نخستین سالهای تولد نقش سازنده ای ایفا میکند، بد دانسته نشد تا بررسی کوتاهی به آموزش هنر در مقاطع پیش از دبستان داشته باشیم.
تاریخ انتشار:
1400/02/21
عموما کودکان دراین مقاطع سنی به دو دسته کلی تقسیم میشوند, کودکانی که پیش از ورود به مدرسه آموزش می بینند و کودکانی که آموزش نمی بینند. آنهایی که آموزش می بینند جامعه کمتری را تشکیل می دهند شرکت درآموزشگاهای خصوصی و مهد کودک ها برای همه امکان پذیر نمی باشد در نتیجه کودکانی که امکان استفاده از فضاهای آموزشی را ندارند امکان اولیه رشد و ارتقاء دادن خلاقیتها و استعدادهای نهفته در خود را نیز از دست می دهند.
در کشورهایی با نظام پیشرفته آموزشی فضای مناسب و دولتی جهت رشد خلاقیت و شکوفا نمودن استعدادهای درونی کودکان وجود دارد که کودکان بین سنین 4 الی6 سال از امکانات پیشرفته و فضاهای مناسب آن بر خوردار می باشند.
در کشور ما این وظیفه برعهده کانونهای آموزشی دولتی است که از بهترین آنها میتوان به کانون پرورش فکری اشاره نمود .
حال بر میگردیم به بحث کلی که آیا آموزشهایی که در این مقاطع سنی به کودکان داده میشود اصولی است یا به دلیل اشتباه بودن صدمات جبران ناپذیری به خلاقیت کودکان وارد میکند. متاسفانه بدلیل نا آشنا ,نا بلد ,و نا کارآمد بودن مربیان به امر آموزش اکثرا این اتفاق رخ میدهد.
آموزشهای غلط و فاقد پشتوانه علمی باعث از بین رفتن علاقه کودکان به امور هنری می گردد و این دل زدگی آنها را از دستیابی به بهترین روش رشد و پرورش خلاقیت دور می کند
کودکان را باید از همان ابتدا تحت آموزشهای خوب قرار داد و قوه تخیل و خلاقیت را در آنها افزایش داد. این یک اصل است که به کودکان فرصت دهیم تا احساستشان را بصورت آزادانه بیان کنند . بدون دادن الگو به آنان ضمینه رشد خلاقیت در آنان را افزایش دهیم تا بتوانند از قوای تخیل و ابتکار خود بهره مند گردنند ، آموزشهای مستقیم و دادن الگو به کودکان باعث از بین رفتن خلاقیت در آنان می گردد
بزرگسالان امکانات فکری و عاطفی کودکان را در سنین قبل از آموزش ابتدایی بسیار ناچیز می شمارند ولی به مجرد رفتن کودک به مدرسه ، سطح انتظارات از او چندین برابر می شود که خود این موضو ع باعث ایجاد مشکلات زیادی برای کودک می گردد ، انجام تکالیف ، درخواستهای معلم و خانواده جهت یاد گیری و الگوهای فراوانی که به کودک داده میشود تا حد زیادی وی را از فضای خلاقانه قبل از مدرسه دور میسازد . خوب است که مربیان آموزشی فشار زیادی در امر آموزش هنر به کودکان ننمایند و با آزاد گذاشتن آنان شرایط رشد خلاقانه در آنان را از بین نبرند دادن الگو و پیروی بی چون چرا از آن و عدم انجام ، باعث دلسردی و دلزدگی کودک از امور هنری می گردد
کودکان نسبت به اظهار نظر والدین و مربیان خود بسیار حساس هستند و عدم تایید آنها موجب از بین رفتن اعتماد به نفس در آنان می گردد . روش کار کودک برای به نمایش گذاشتن واقعیت بیرونی ، بصری و عینی نیست بلکه او از شهود ذهنی خود بهره می برد تا واقعیات بیرونی را در نهایت سادگی به تصویر در آورد که گاهی خوش آیند والدین و مربیان نمی باشد. قواعد آموزشی بزرگسالان در دنیای کودکان جایی ندارند و این سطح آموزش باعث از بین رفتن علاقه مندی آنان به خلق اثر می گردد . این خود اوست که می آفریند و این خلاقیت ابتکاری است که قابل مقایسه با الگو برداری نیست .